۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

اسارت ذهنی

اسارت ذهنی
‫..
‫باز کن در ، باز کن در
‫بسته ای درهای ذهنت ، به زنجیر ِ هراس از آتش دوزخ .
‫نمی خواهی بیاندیشی چه سان در بند موهوماتی اسیر گشتی.
‫به چرخان تو ، کلید ِ روشن اندیشه را ، در« قفل ِ زنگار بسته » یه
‫سنت و رسمی که از آبا و اجدادت ، به سان ِ بسته ای نگشوده اش ،
‫به میراث برده ای آنرا.
‫باز کن این باور ِ در بسته را ، نگاهی کن در آن جویا ، چه گفتندت ،
‫که هر فکری ‫، در آن صحنه گریزان کردند و ممنوعه .
‫چرا اندیشه را رفتن در اینجا و در این قصه ، چنین بیزار می سازند؟
‫چرا فکری در این باره ، در این باور ، چنین گناه آلود می باشد؟
‫--
‫تو را مجبور می سازند که این باور ، باوری یکتاست ،
‫که این باور ‫چراغ ماست .
‫که این باور مقدس باشد و تو در اندازه ای نیستی
‫که بر این بسته یه باور ، نگاهی تازه اندازی.
‫نگاهی تازه بر این باور ِ دیرین ، تو را از راه می دُزدَد .
‫تو را درمانده می سازد ، ز راهی کو ، تو را سوی ِ بهشت آرد .
‫تو گر این راه را که ما گفتیم نه پیمائی ،
‫رهی کوتاه ، ‫جهنم رفتن ات ‫را از برایت ، تازه می سازد.
‫--
‫همین ترس است « زنگار بسته زنجیری » دور ِ بسته یه فکری ،
‫که از دورها ، دست در دست ، بدستان تو آوردند .
‫کلیدش باشد اندیشه .
‫به چرخان کلید ِ فکر ، توی « قفل ِ باور ِ کهنه » و پُر ابهام ،
‫که از ‫سالهای دیرین ، بر این بسته نشان باشد.
‫--
‫پس از هزاران سال ، آیا اندیشه ای کوتاه تر دارم ،
‫از آن عصری ‫که با چخماق آتش را بر افروختند.
‫هزاران اندیشه است امروز اینجا ،
‫بزرگ مردان اندیشه ، ‫مشاور ، ‫پند آموز ، یاورم هستند.
‫--
‫چه تضمینی است برای افکاری که مردانی که ، هزاران سال
‫پیش از این ، بهشت را راهنما گشتند ، ‫بهتر باشد ‫از ،
‫افکار مردم ِ امروز و ‫‫استادان اندیشه ، ‫با تفکر ها ، تعقل ها.
‫--
زمانی در میان مردمی ساده ، اندیشه ای والا ، از نو درخشید.
‫به آنهائی که با خواهش یا که ناچاری ، خواسته ، آرزوها را ،
‫به بت های ‫بتخانه آویز می کردند ، نشان داد او که :
‫این چوب است و ‫این سنگ است که دستان من و تو
‫ساخته است آنرا ، ‫ترا چیزی نمی آرد.
‫سپس بر آرزوها و رویاها ،
‫تواناترین بُت را ، با فکر ها و تخیل ، در تصور بر پا و بنیاد کرد.
و آنرا که به او باورش باشد ، بهشتی رویائی دارد او ، پاداش.
‫آنچه را دوست داری در این بهشت و آخرت باشد.
‫و آنانیکه ، کم باورند و شک آورند اورا ،
‫آتش و مار و جهنم بعد از این دنیا ، جای کافرین باشد .
‫--
‫این تصویر ها و وحشت های بی پایه ، زنجیر و قفل هستند ،
تفکر را و اندیشه .
‫پاره کن زنجیر اوهام و خرافات را .
‫‫به چرخان تو کلید پاک اندیشه ،
‫باز کن قفل ِ وحشت ذهنی و فکری را.
--‫
‫با دانسته های امروز و زمان خود بیاندیش .
..
۰۹ شهریور ۱۳۸۸ − 31.09.2009

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر